هنوز بر دهن واژه ، مهر تکـفیر است
هنوز بر رخ آییـنه گرد تزویر است
هنوز گـنج نـزایـد ز رنج در این بوم
هنوز خوب و بد ما بدست تقدیر است
بجای شیر که خورشید روی پشتش بود
هنوز در کف زنگی مست شمشیر است
هنوز گربه ی ما ، در اسارت تازیست
خدای گربه ، گرفتار دیو تخدیر است
طلـوع مهـر ندارد ، هنـوز پـرده ی مـا
بجای مهر در این پرده مهر تحقیر است
هنـوز درد مرا ، هیچکـس نمی فهمد
خلیج فارس غروبش هنوز دلگیر است
اگر چه جور زمان رنگها به هم آمیخت
سپید ، اگر چه گرفتار بند زنجیر است
من و تو دست بدستان هم دهیم اگر ،
هنوز قرمز ما سرخ و شیر ما شیر است
بپای خیز ! که « کیوان » در آسمان با ماست
برای نیل به مقصود ، لحظه ای دیر است