loading...
شعر فارسی | شاعران ایرانی | شاعران جوان | انتشار شعر شما | انتشار کتاب شما رایگان | شعر و داستان
Admin بازدید : 307 پنجشنبه 07 آبان 1394 نظرات (0)

به مغرب سینه مالان قرص خورشید

 نهان می گشت پشت کوهساران     

فرو می ریخت گردی زعفران رنگ

به روی نیزه ها و نیزه داران   

ز هر سو بر سواری غلت می خورد

 تن سنگین اسبی تیر خورده 

Admin بازدید : 285 شنبه 25 مهر 1394 نظرات (0)

کدام عطر رسیده مگر به شامه‌ ی تو

که لحن مرثیه‌ دارد خطوط نامه‌ ی تو ؟

تو پرچم وطنم بوده‌ ای ، نخواسته‌ ام

در این مسیر چهل ساله جز اقامه‌ ی تو

اگر به خون دل و اشک چشم، ریخته ام

دوات تازه برای بقای خامه‌ ی تو

Admin بازدید : 439 جمعه 24 مهر 1394 نظرات (0)

کاش دور و بر ما این همه دل‌بند نبود

و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود

آتشی بودی و هر وقت تو را می‌دیدم

مثل اسپند، دلم جای خودش بند نبود

مثل یک غنچه که از چیده شدن می‌ترسید

خیره بودم به تو و جرأت لبخند نبود

Admin بازدید : 209 پنجشنبه 23 مهر 1394 نظرات (0)

این شاخه گل از آن شما ، هست و نیستم

یک عمر عاشقانه به پایش گریستم

حالا اگرچه کوچکی ام بی نهایت است

لطفا بگو چگونه کنارت بایستم

من آن منی که بار امانت برای تو

بر دوش می کشیدم و دیوانه زیستم

Admin بازدید : 210 پنجشنبه 23 مهر 1394 نظرات (0)

وا میشود به عادت معمول با کلید

هر قفل و در،به دست شما هست تا کلید

درها بدون شک،همگی باز می شوند

در قفلشان فرو برود هر کجا، کلید

در را برای باز شدن آفریده اند

اما به شرط آن که بُوَد با شما کلید

Admin بازدید : 295 سه شنبه 21 مهر 1394 نظرات (0)

خانه ی بی سقف ما را آسمانی بود و نیست

بین ما و زندگانی ریمسانی بود و نیست

دوستی ها محکم و دیدار ها پیوسته بود

پای دیوار جدایی نردبانی بود و نیست

یک پیاله صبح روشن , یک سبد ابر بهاری

بر سر هر سفره ای رنگین کمانی بود و نیست

Admin بازدید : 172 سه شنبه 21 مهر 1394 نظرات (0)

گریه ام تا که مگر گریه به پایان برسد

که خیابانِ پس از تو به خیابان برسد

آتشی دارم و از الکل گیج است تنم

که تمام تنم آتش شده از سوختنم

بحث داغ نفسم بود و طنابی که تویی

لطف قصاب تهِ جرعه ی آبی که تویی

Admin بازدید : 197 دوشنبه 20 مهر 1394 نظرات (1)

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم !

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

Admin بازدید : 212 دوشنبه 20 مهر 1394 نظرات (0)

نهاد از خويش بر جا من

من ِ خويش

که جان بردم به در

از ميهن خويش

نمي دانستم ای آيندگان من

که جان هيچ است

بي روح از تن خويش

ندارم تاب دل بر کندن از تو

که هم جان از تو دارم هم تن از تو

تهي از خويشم ايران جان به غربت

تو بيرون رفتي از من يا من از تو ؟

Admin بازدید : 196 دوشنبه 20 مهر 1394 نظرات (0)

گفتم نرو که خون تو را تیره می کند

چشم تو را به آینه ها خیره می کند

آن شب به ازدحام تماشا سپردمت

چشم آبی غریق ! به دریا سپردمت

نشنیدی و ندیدی و از موج رد شدی 

در خنده های واحی ساحل رصد شدی

Admin بازدید : 472 یکشنبه 19 مهر 1394 نظرات (0)

شاعر ! تو را زین خیل بی دردان ، کسی نشناخت

تــو مشکلـی و هرگـزت آسـان ، کسی نشناخت

کنـج خرابت را بسی تسخـر زدند اما

گنج تو را، ای خانه ی ویران کسی نشناخت

جسم تو را، تشریـح کردند از برای هم

اما تو را ای روح سرگردان ! کسی نشناخت

Admin بازدید : 272 یکشنبه 19 مهر 1394 نظرات (0)

اصلا قبول حرف شما ، من روانی‌ ام

من رعد و برق و زلزله‌ام؛ ناگهانی‌ ام

این بیت‌ های تلخِ نفس‌ گیرِ شعله‌ خیز

داغ شماست خیمه زده بر جوانی‌ ام

رودم ، اگر چه بی‌ تو به دریا نمی‌ رسم

کوهم ، اگر چه مردنی و استخوانی‌ ام

Admin بازدید : 367 چهارشنبه 15 مهر 1394 نظرات (0)

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را 

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد 

غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند

هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

Admin بازدید : 191 دوشنبه 23 شهریور 1394 نظرات (0)

 

نام کتاب : راس و دروغش گردن مردم 

موضوع : شعر فارسی ، | مجموعه غزل |

شاعر : ناصر ندیمی

تاریخ چاپ : 1390

قیمت : 2950 تومان

موسسه انتشاراتی بوتیمار

 

یک غزل از کتاب راس و دروغش گردن مردم | ناصر ندیمی |

 

بیچاره آدم مسخ شیطان شد _ راس و دروغش گردن مردم

سرگرم مُشتی کُفر و عصیان شد _ راس و دروغش گردن مردم

عاشق کشی رسم قشنگی نیست _ گندش نیا بالا _ میاد اما

از بس که کشتی یا به زندان ...

Admin بازدید : 220 یکشنبه 22 شهریور 1394 نظرات (0)

دنيا رو با همه ي خوب و بدش           با همه زندونياي ابدش

پشت سر گذاشتن و رها شدن         رفتن و سري توي سرا شدن

واسشون تو بند دنيا جا نبود             دنيا که جاي پرنده ها نبود

پشت سر گذشته هاي بي هدف     پيش رو لشگر آرزو به صف

تو بهشت آرزو گم نشدن                آدم حسرت گندم نشدن

وقتي موندن تو غبار زندگي            پر کشيدن از حصار زندگي

درباره ما
Profile Pic
وبسایت ایران شعر در تاریخ 1393/11/13 با هدف انتشار اشعار شاعران فارسی زبان تاسیس شد با عضویت در ایران شعر می توانید اشعارتان را با نام خودتان در اینترنت منتشر کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام یک را بیشتر می پسندید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 388
  • کل نظرات : 49
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 307
  • آی پی امروز : 66
  • آی پی دیروز : 87
  • بازدید امروز : 150
  • باردید دیروز : 103
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 851
  • بازدید ماه : 3,746
  • بازدید سال : 14,591
  • بازدید کلی : 588,214