آمد درست زیر شبستان گل نشست
دربیـن آن جماعت مغـرور شب پرست
یک تکــــه آفتاب؟ نــه! یک تکه از بهشت...
حالا درست پشت سر من نشسته است
"چادر نماز گل گلی انداخته به سر"
افتاده از بهشت بر این ارتفاع پست
آمد درست زیر شبستان گل نشست
دربیـن آن جماعت مغـرور شب پرست
یک تکــــه آفتاب؟ نــه! یک تکه از بهشت...
حالا درست پشت سر من نشسته است
"چادر نماز گل گلی انداخته به سر"
افتاده از بهشت بر این ارتفاع پست
گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی
امــا تــــو باید خانـــــه ی ما را بلد باشی
یک روز شاید در تب توفان بپیچندت
آن روز باید ! راه صحـرا را بلد باشی
بندر همیشه لهجه اش گرم و صمیمی نیست
بــــاید سکـــوت سرد سرمـا را بلد باشی
مرگ یک هیـچ بزرگ است و دنیا همه هیچ
من و تو گمشده در وسعت یک عالمه هیچ
دل هر آینــه لبریز جـــهان من و توست
پس هر آینه اما همه هیچ و همه هیچ
از اجاق شب ایلــــم چـــه نشان مــی گیری؟
گرگ و میش سحر و ایل و شبان و رمه هیچ!
شعر و صدای محمد حسین بهرامیان شاعر توانای کشور
در این پست ، وبسایت ایران شعر با جمع آوری اشعار و صدای این شاعر ، 1 شعر با صدای دکتر محمد حسین بهرامیان را برای دانلود به صورت رایگان قرار داده است.
سارا سلام!... اشهد ان لا اله ... تــو
با چشمهای سرمه ای... ان لا اله ...مست