روی پیشانی ام سیاه شده
دستمال ِ سپید ِ مرطوبم
دارم از دست می روم اما
نگرانم نباش ، من خوبم !
هیچ حــســّـی ندارم از بودن
تیغ حس می کند جنونم را
دارم از دست می دهم کم کم
آخرین قطره های خونم را
در صف ِ جبر ِ خاک منتظرم
اختیار زمان تمام شود
روی پیشانی ام سیاه شده
دستمال ِ سپید ِ مرطوبم
دارم از دست می روم اما
نگرانم نباش ، من خوبم !
هیچ حــســّـی ندارم از بودن
تیغ حس می کند جنونم را
دارم از دست می دهم کم کم
آخرین قطره های خونم را
در صف ِ جبر ِ خاک منتظرم
اختیار زمان تمام شود