loading...
شعر فارسی | شاعران ایرانی | شاعران جوان | انتشار شعر شما | انتشار کتاب شما رایگان | شعر و داستان
Admin بازدید : 1238 یکشنبه 27 اردیبهشت 1394 نظرات (1)
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد

داند که سخت باشد قطع امیدواران

با ساربان بگویید احوال آب چشمم

تا بر شتر نبندد محمل به روز باران

بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت

گریان چو در قیامت چشم گناهکاران

ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد

از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران

چندین که برشمردم از ماجرای عشقت

اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران

سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل

بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران

چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت

باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط فرهمند در تاریخ 1394/09/18 و 8:13 دقیقه ارسال شده است

شاعر می‌گویید انتظار نداشته باشید مهری که به روزگاران در دل نشسته است زود فراموش شود ، نمی‌توانید آن را از دل بیرون کنید مگر به روزگران .
شعر سعدی بسیار روان است و نکته ی جالب توجهی که دارد این است که انسان احساس می کند در حال خوانش نثر است ، در واقع می توان گفت یک تار موست فاصله بین نثر و نظم سعدی ، البته از نظر بنده .


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبسایت ایران شعر در تاریخ 1393/11/13 با هدف انتشار اشعار شاعران فارسی زبان تاسیس شد با عضویت در ایران شعر می توانید اشعارتان را با نام خودتان در اینترنت منتشر کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام یک را بیشتر می پسندید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 388
  • کل نظرات : 49
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 307
  • آی پی امروز : 62
  • آی پی دیروز : 87
  • بازدید امروز : 131
  • باردید دیروز : 103
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 832
  • بازدید ماه : 3,727
  • بازدید سال : 14,572
  • بازدید کلی : 588,195