شیر، بی واهمه از خیمه به راه افتاده
ناگهان لرزه بر اندام سپاه افتاده
كيست اين مرد كه مي تازد و طَف مي لرزد
زير سُم ها ، تن يك دشت چو دَف مي لرزد
گوش ابليس كر – اما شَجَعُ النّاس است او
نعره زد مردي از آنسوی كه عباس است او
شیر، بی واهمه از خیمه به راه افتاده
ناگهان لرزه بر اندام سپاه افتاده
كيست اين مرد كه مي تازد و طَف مي لرزد
زير سُم ها ، تن يك دشت چو دَف مي لرزد
گوش ابليس كر – اما شَجَعُ النّاس است او
نعره زد مردي از آنسوی كه عباس است او