تقدیم شده به شهدای دفاع مقدس ، سرداران همت ، باکری و دیگر بزرگان خون پیشانی
" یا رسول الله ... " آغازی منور می شدید
رهسپار جاده های سبز خیبر می شدید
عاشقی را از گلوی العطش تر می شدید
همت طبع بلند نسل کوثر می شدید
شب بلند و آتش عصیان ِ دشمن چیره و ...
چشم عالم کربلای جبهه ها را خیره و ...
پیش رو روشن شهادت ها به جز آن تیره و ...
در یقین پر می کشیدید و کبوتر می شدید
هر طرف دستی جدا ، هر گوشه دستاری به جا ،
هر نفس شوقی رها ، هر سینه دریایی خدا
تشنگی راز فنا و عاشقی راز بقا ،
در هجوم تیره گی ها ، سرو ِ بی سر می شدید
سَم به سمت روشنای سینه های پاشیده بود ،
دست گرگ آئینه های پیش رو را چیده بود
تاول خون بر بدن های شما رقصیده بود ،
رو به صحرای جنون آئینه پیکر می شدید
صبح فردا برگ سبزی بود در تاریخ جنگ
گل شکوفا می شد از قنداق خونین تفنگ
در نبرد روشن آئینه و پیکار سنگ ،
فاتح خیبر ، نشان دست حیدر می شدید
رفته اید و دور شمع دوست پروانه شدید
ساقیان ِ باده های پاک میخانه شدید
در نگاه ما ولی افسوس افسانه شدید
آه ... مردان خدا ای کاش باور می شدید