loading...
شعر فارسی | شاعران ایرانی | شاعران جوان | انتشار شعر شما | انتشار کتاب شما رایگان | شعر و داستان
Admin بازدید : 170 چهارشنبه 14 مرداد 1394 نظرات (0)

آفتاب است و، بيابان چه فراخ!

نيست در آن نه گياه و نه درخت.

غير آواي غرابان، ديگر

بسته هر بانگي از اين وادي رخت.

در پس پرده‌يي از گرد و غبار

نقطه‌يي لرزد از دور سياه:

چشم اگر پيش رود، مي‌بيند

آدمي هست كه مي‌پويد راه.

تنش از خستگي افتاده ز كار.

بر سر و رويش بنشسته غبار.

شده از تشنگي‌اش خشك گلو.

پاي عريانش مجروح ز خار.

هر قدم پيش رود، پاي افق

چشم او بيند دريايي آب.

اندكي راه چو مي‌پيمايد

مي‌كند فكر كه مي‌بيند خواب.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبسایت ایران شعر در تاریخ 1393/11/13 با هدف انتشار اشعار شاعران فارسی زبان تاسیس شد با عضویت در ایران شعر می توانید اشعارتان را با نام خودتان در اینترنت منتشر کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام یک را بیشتر می پسندید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 388
  • کل نظرات : 49
  • افراد آنلاین : 95
  • تعداد اعضا : 307
  • آی پی امروز : 270
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 441
  • باردید دیروز : 23
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 441
  • بازدید ماه : 441
  • بازدید سال : 21,603
  • بازدید کلی : 595,226