خانه ی بی سقف ما را آسمانی بود و نیست
بین ما و زندگانی ریمسانی بود و نیست
دوستی ها محکم و دیدار ها پیوسته بود
پای دیوار جدایی نردبانی بود و نیست
یک پیاله صبح روشن , یک سبد ابر بهاری
بر سر هر سفره ای رنگین کمانی بود و نیست
سال باران های تند و فصل تندرهای سخت
خانه ی بی سقف ما را ناودانی بود ونیست
خاندانی , خانمانی , دودمانی بود و نیست
سایه بانی بر سر و دلدادگانی گرد هم
کنج یک شهر قدیمی خاندانی بود و نیست
خاندانی , خانمانی , دودمانی بود و نیست
کاش میشد گذشته ها رو پس بگیرم
زنده باشم از وطن نفس بگیرم