loading...
شعر فارسی | شاعران ایرانی | شاعران جوان | انتشار شعر شما | انتشار کتاب شما رایگان | شعر و داستان
Admin بازدید : 261 چهارشنبه 06 خرداد 1394 نظرات (0)

نگران رهم و طالع بن بستی خویش

صبر کن گریه کنم چند شب از مستی خویش 

سر به هشیاری و تقوای خودش درگیر است

سینه آغشته به بدنامی و بدمستی خویش

شعر ، این زارع تن خسته ی در آبله غرق

چه گلی چیده به جز مرثیه از هستی خویش؟ 

تا بخواهی ملخ و مار و سمندر رو کرد

چرخ ، خرگوش نیاورد ز تردستی خویش 

لحظه لحظه سر خود را به زمین کوبیدیم

نفسی خسته نشد این قفس از پستی خویش 

از کسی شکوه نداریم که ما هر چه خوریم

تحفه ی خمره ی خویش است و سیه دستی خویش 

جگری پاره و چشمی نگران در کف ماست

شرممان نیست از این گونه تهیدستی خویش

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبسایت ایران شعر در تاریخ 1393/11/13 با هدف انتشار اشعار شاعران فارسی زبان تاسیس شد با عضویت در ایران شعر می توانید اشعارتان را با نام خودتان در اینترنت منتشر کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام یک را بیشتر می پسندید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 388
  • کل نظرات : 49
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 307
  • آی پی امروز : 56
  • آی پی دیروز : 87
  • بازدید امروز : 96
  • باردید دیروز : 103
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 797
  • بازدید ماه : 3,692
  • بازدید سال : 14,537
  • بازدید کلی : 588,160