loading...
شعر فارسی | شاعران ایرانی | شاعران جوان | انتشار شعر شما | انتشار کتاب شما رایگان | شعر و داستان
Admin بازدید : 176 سه شنبه 21 مهر 1394 نظرات (0)

گریه ام تا که مگر گریه به پایان برسد

که خیابانِ پس از تو به خیابان برسد 

آتشی دارم و از الکل گیج است تنم

که تمام تنم آتش شده از سوختنم

بحث داغ نفسم بود و طنابی که تویی

لطف قصاب تهِ جرعه ی آبی که تویی 

من که کوهی بودم غصه تکانت ندهد

دستِ نامرد به نامرد نشانت ندهد 

من که عمری ست زر مفتِ زیادی زده ام

می روم دست به دستی که ندادی بدهم 

گریه ام تا که مگر گریه به پایان برسد

که خیابانِ پس از تو به خیابان برسد 

مثلِ  دریا وسطِ آب و عطش بود و نبود

مرد این قصه اگر پیش زنش بود و نبود 

مانده بین رگ و دل یا بزند یا بکند

حرف هایی ست که یک مرد نباید بزند

حرف هایی ست که آتش شده در پیرهنم

نعشِ سیمرغم و از قاف نگفتم به زنم

حرف هایی ست که با مشت به دیوار زدم

که نفهمیدی و تا خانه ی تو زار زدم 

بغلم کن که من از شب به تو مشتاق ترم

به پریشانی موهای تو سنجاق ترم 

توی لیوان شبم شربتِ سم خواهم ریخت

تو که باشی وسطِ جمع به هم خواهم ریخت 

وصف حال نفسم نیست که بند آمده است

قهرمانی که تو می خواستی«آدم بده» است

نرسیدن به تو فصلی ست که پاییزتر است

توکه هستی که شبم بی تو غم انگیزتر است؟ 

تو که هستی جلویت آینه دل باخته است؟

فکر تشبیه تو را از سرش انداخته است؟ 

بوی خواب است که پیچیده شده ملحفه ام

خفه ام بی تو به اندازه ی دنیا خفه ام 

گریه ام تا که مگر گریه به پایان برسد

که خیابان ِ پس از تو به خیابان برسد...

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبسایت ایران شعر در تاریخ 1393/11/13 با هدف انتشار اشعار شاعران فارسی زبان تاسیس شد با عضویت در ایران شعر می توانید اشعارتان را با نام خودتان در اینترنت منتشر کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام یک را بیشتر می پسندید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 388
  • کل نظرات : 49
  • افراد آنلاین : 98
  • تعداد اعضا : 307
  • آی پی امروز : 258
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 403
  • باردید دیروز : 23
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 403
  • بازدید ماه : 403
  • بازدید سال : 21,565
  • بازدید کلی : 595,188