اصلا قبول حرف شم ا، من روانی ام
من رعد و برق و زلزلهام ، ناگهانی ام
این بیت های تلخِ نفس گیرِ شعله خیز
داغ شماست خیمه زده بر جوانی ام
رودم ، اگر چه بی تو به دریا نمی رسم
کوهم ، اگر چه مردنی و استخوانی ام
من کز شکوه روسری ات کم نمیکنم
من، این من غبار؛ چـرا میتکانی ام؟
بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز
این سر که سرشکستۀ نامهربانیام
کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست
از بعد رفتنت گل ابروکمانی ام
" شاعر شنیدنی است " ولی دست روزگار
نگذاشت این کـه بشنویام یا بخوانی ام
این بیت آخر است، هوا گرم شد ، بخند
من دوستدار بستنی زعفرانی ام
حامد عسکری