کدام عطر رسیده مگر به شامه ی تو
که لحن مرثیه دارد خطوط نامه ی تو ؟
تو پرچم وطنم بوده ای ، نخواسته ام
در این مسیر چهل ساله جز اقامه ی تو
اگر به خون دل و اشک چشم، ریخته ام
دوات تازه برای بقای خامه ی تو
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود
آتشی بودی و هر وقت تو را میدیدم
مثل اسپند، دلم جای خودش بند نبود
مثل یک غنچه که از چیده شدن میترسید
خیره بودم به تو و جرأت لبخند نبود
یک سو تپش مرگ به رگ های حیات
یک سو نفس زخمی بودن ، هیهات
شرمنده ی لب های عطشناک حسین
لب تشنه ی عباس نشسته ست فرات
این شاخه گل از آن شما ، هست و نیستم
یک عمر عاشقانه به پایش گریستم
حالا اگرچه کوچکی ام بی نهایت است
لطفا بگو چگونه کنارت بایستم
من آن منی که بار امانت برای تو
بر دوش می کشیدم و دیوانه زیستم
وا میشود به عادت معمول با کلید
هر قفل و در،به دست شما هست تا کلید
درها بدون شک،همگی باز می شوند
در قفلشان فرو برود هر کجا، کلید
در را برای باز شدن آفریده اند
اما به شرط آن که بُوَد با شما کلید
خانه ی بی سقف ما را آسمانی بود و نیست
بین ما و زندگانی ریمسانی بود و نیست
دوستی ها محکم و دیدار ها پیوسته بود
پای دیوار جدایی نردبانی بود و نیست
یک پیاله صبح روشن , یک سبد ابر بهاری
بر سر هر سفره ای رنگین کمانی بود و نیست
گریه ام تا که مگر گریه به پایان برسد
که خیابانِ پس از تو به خیابان برسد
آتشی دارم و از الکل گیج است تنم
که تمام تنم آتش شده از سوختنم
بحث داغ نفسم بود و طنابی که تویی
لطف قصاب تهِ جرعه ی آبی که تویی
تعداد صفحات : 31
وبسایت ایران شعر در تاریخ 1393/11/13 با هدف انتشار اشعار شاعران فارسی زبان تاسیس شد با عضویت در ایران شعر می توانید اشعارتان را با نام خودتان در اینترنت منتشر کنید