هبوط واژه های تلخ ِ بیداد
شب بوئیدن لب های آزاد
از این عاشق کشی صد آه و افسوس
وز آن شاعر کشی فریاد فریاد
مریم حقیقت
هبوط واژه های تلخ ِ بیداد
شب بوئیدن لب های آزاد
از این عاشق کشی صد آه و افسوس
وز آن شاعر کشی فریاد فریاد
مریم حقیقت
من و شب های درد ِ بی تو بودن
دل من نیست مرد بی تو بودن
زمستان است و سر در گریبان
رسیده فصل سرد ِ بی تو بودن
***
گلو در حسرت آواز مانده
زنی در هاله ای از راز مانده
کسی در خاطرات شعر جاریست
پرنده رفته و پرواز مانده
طلوع آفتابت را ببینم
نگاه پر شرابت را ببینم
دلم اصلن هوایت را نکرده !
ولی ای کاش خوابت را ببینم
***
چه حالی می دهد فردا عزیزم
من و تو فوج ماهی ها عزیزم
برای خود کشی وقت بدی نیست
قرار ما لب دریا عزیزم
تماشایی ست وقتی که نباشی
شب اینجایی ست وقتی که نباشی
دلم می لرزد از دلتنگی و عشق
چه سرمایی ست وقتی که نباشی
***
بنوشانم کمی از سرزمینت
شرابی از نگاه آتشینت
بخوان از بغض غمگین صدایم
فدای لهجه ی دریا نشینت
امشب تمام پنجره ها باز می شود
دنیا پر از طراوت یک راز می شود
دستی تو را به سمت حرا پیش می برد
یعنی دوباره نوبت اعجاز می شود
در خلسه های ناب حضوری دوباره عشق
بین تو و خدای تو آغاز می شود
اقرا که نبض سبز زمان ایستاده است
بگشای پر که نوبت پرواز می شود
ای آخرین ستاره به رخوت نشسته ایم
قرآن بخوان که پنجره ها باز می شود
صدای گم شدن یک ستاره می آید
صدای غربت انسان دوباره می آید
و باز اینکه تو رفتی و من دلم تنگ است
و باز غم که همیشه ، هماره می آید
صدای حزن غریب غزل که می پوسد
از آسمان غرق به خون مناره می آید
آمیزه ای از شعر و خون در کارزاریم
سرباز عشقیم و نماد اقتداریم
آرش،سیاوش،کاوه،دوران،باکری ها...
ما نسل اندر نسل شیر سر به داریم
ما از تبار سبز بارانیم و طوفان
با موج های در تلاطم همقطاریم
ظلم تبر بر ریشه های باغ تا کی؟!
ای هموطن ما از تبار یک بهاریم
از ما گروگان برده ای فرزندمان را
هفتاد ملیون مادر چشم انتظاریم
تا پنجه های خشم تو بر گردن ماست...
تا صبح آزادی ایران بی قراریم
.
.
بشکن طلسم کینه ی اهریمنت را
آزاد کن سربازهای میهنت را