درک زمانت را زبان بودی
تفسیری از فهم زمان بودی
شرحی معاصر داشتی – اما
از نادران باستان بودی
پیرانگی در صورتت پیدا
در سیرت پنهان ، جوان بودی
درک زمانت را زبان بودی
تفسیری از فهم زمان بودی
شرحی معاصر داشتی – اما
از نادران باستان بودی
پیرانگی در صورتت پیدا
در سیرت پنهان ، جوان بودی
بگیر دست مرا تا تب تو را بسرایم
تو را تپنده تر از نبض واژه ها بسرایم
نپرس تازه چه داری که هر دقیقه
که هر آن بگیر دست مرا و بخواه تا بسرایم
مرا به قلب خود، این متن نا نوشته ببر
تا نه از حواشی از قلب ماجرا بسرایم