حال همه ی ستاره ها بد می شد
یک دسته کبوتر از دلم رد می شد
هر وقت دلش هوای باریدن داشت
هر جا که نشسته بود مشهد می شد
حال همه ی ستاره ها بد می شد
یک دسته کبوتر از دلم رد می شد
هر وقت دلش هوای باریدن داشت
هر جا که نشسته بود مشهد می شد
همیشه چشمش از اندوه تر بود
و دنبال نشانی از پدر بود
شبی ایل ِ شقایق رد شد و شهر
پر از بابای مفقودالاثر بود