باید این شعر به دستتان برسد
تا من از راه مـی رسم بعدا"
در تنم رخنه کرده ای بی هیچ
در سَرَم چرخ می زنی ای زن!
در تنـم رخنه کرده ای بدجور
مثل مستی، که در تنِ خیام
باید این شعر به دستتان برسد
تا من از راه مـی رسم بعدا"
در تنم رخنه کرده ای بی هیچ
در سَرَم چرخ می زنی ای زن!
در تنـم رخنه کرده ای بدجور
مثل مستی، که در تنِ خیام
می خواست مرا چون همه آرام بسازد
نگذاشتمش روح مرا رام بسازد
در نیستی خویش وجودم نپذیرفت
نگذاشت که اجزای مرا خام بسازد
در کوره ی من شعر و جنون ریخت و طغیان
این گونه مرا سفت که بدنام بسازد