یک سو تپش مرگ به رگ های حیات
یک سو نفس زخمی بودن ، هیهات
شرمنده ی لب های عطشناک حسین
لب تشنه ی عباس نشسته ست فرات
یک سو تپش مرگ به رگ های حیات
یک سو نفس زخمی بودن ، هیهات
شرمنده ی لب های عطشناک حسین
لب تشنه ی عباس نشسته ست فرات
رفته اید و دور شمع دوست پروانه شدید
ساقیان ِ باده های پاک میخانه شدید
در نگاه ما ولی افسوس افسانه شدید
آه مردان خدا ای کاش باور می شدید
حال همه ی ستاره ها بد می شد
یک دسته کبوتر از دلم رد می شد
هر وقت دلش هوای باریدن داشت
هر جا که نشسته بود مشهد می شد