از خانه بیرون می زنم اما كجــا امشب
شاید تو می خواهی مرا در كوچه ها امشب
پشت ستون سایه هــــا روی درخت شب
می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب
می دانم آری نیستی امـــــا نمی دانم
بیهوده می گردم بدنبالت چرا امشب ؟
از خانه بیرون می زنم اما كجــا امشب
شاید تو می خواهی مرا در كوچه ها امشب
پشت ستون سایه هــــا روی درخت شب
می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب
می دانم آری نیستی امـــــا نمی دانم
بیهوده می گردم بدنبالت چرا امشب ؟
از زنــدگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزیــن حصار دل آزار خسته ام
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالـــم تنهایـــی "من" عالمـــــی نیست
غـــــم آنقدر دارم کـــــه مـــــی خواهـــم تمام فصلها را
بر سفره ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست
حوای "من" بر من مگیر این خودستانی را که بی شک
تنـــهاتــر از "مـــن" در زمین و آسمانت آدمـــــی نیست
نشد سلام دهم - عشق را جواب بگیرم
غـــرور یـــخ زده را ، رو بــــه آفتاب بگیرم
نشد که لحظه ی فرّار مهربان شدنت را
بـــه یادگار ، برای همیشه قاب بگیــــرم
نشد تقاص همه عمــر تشنه جانـــــی خود را
به جرعه ای ز تو - از خنده ی سراب - بگیرم
وقتی کــه چشم حادثه بیدار می شود
هفت آسمان به دوش تو آوار می شود
خواب زنانه ای است به تعبیر گل مکوش
گـل در زمین تشنــه ی ما خار می شود
برخیز تا به چشم ببینی که چه دردناک
آیینه پیش روی تــــو دیوار مــــــی شود
دریا شده است خواهر و من هم برادرش
شاعـــرتر از همیشه نشستم برابرش
خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم
تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش
می خواهم اعتراف کنم، هرغزل که ما
با هـــم سروده ایم جهان کرده از برش
شعر و صدای استاد محمد علی بهمنی ، شاعر و غزل سرای بزرگ کشور
در این پست ، وبسایت ایران شعر ، یک شعر با صدای استاد محمد علی بهمنی را برای دانلود قرار داده است .
1 - دریا سکوت کرده و من حرف می زنم
دریا شده است خواهر و من هم برادرش
شاعـــرتر از همیشه نشستم برابرش