دیگر تکانی از خواب بیدارم نمی کند
دیگر غلتیدنی را حس نمی کنم
من مرده ام
یا تو دیگر آنور تخت نیستی !
" حسین غلامی خواه "
دیگر تکانی از خواب بیدارم نمی کند
دیگر غلتیدنی را حس نمی کنم
من مرده ام
یا تو دیگر آنور تخت نیستی !
" حسین غلامی خواه "
قصه ام ديگر زنگار گرفت:
با نفس هاي شبم پيوندي است.
پرتويي لغزد اگر بر لب او،
گويدم دل : هوس لبخندي است.
خيره چشمانش با من گويد:
كو چراغي كه فروزد دل ما؟
هر كه افسرد به جان ، با من گفت:
آتشي كو كه بسوزد دل ما؟