این شعرها دیگر براي هیچ کس نیست
نه! در دلم انگار جاي هیچ کس نیست
آن قدر تنهایم که حتی دردهایم
دیگر شبیه دردهاي هیچ کس نیست
حتی نفس هاي مـرا از مـن گرفتند
من مرده ام در من هواي هیچ کس نیست
نوشتهام بـه دل ِ شعرهـــای غیرمجاز
که دوست دارمت ای آشنای غیرمجاز
هوا بد است، بِکِش شیشهی حسادت را
کــه دور باشد از اینجا هـــوای غیرمجـــاز
بــه کوچـــه پا نگذاریم تا نفرمایند:
جدا شوند ز هم این دو تای غیرمجاز