این شعرها دیگر براي هیچ کس نیست
نه! در دلم انگار جاي هیچ کس نیست
آن قدر تنهایم که حتی دردهایم
دیگر شبیه دردهاي هیچ کس نیست
حتی نفس هاي مـرا از مـن گرفتند
من مرده ام در من هواي هیچ کس نیست
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو