خالــی ام چون باغ بودا ، خالی از نیلوفرانش
خالی ام چون آسمان شب زده بی اخترانش
خلق، بی جان، شهر گورستان و ما در غار پنهان
یأس و تنهایـــی ِ من ، مانند لوط و دخترانش
پاره پاره مغربم، با من نه خورشیدی، نه صبحی
نیمــی از آفاقــم اما ، نیمه ی بـــی خاورانش