جهان ، آلوده خواب است.
فرو بسته است وحشت در به روي هر تپش ، هر بانگ
چنان كه من به روي خويش
در اين خلوت كه نقش دلپذيرش نيست
و ديوارش فرو مي خواندم در گوش:
ميان اين همه انگار
جهان ، آلوده خواب است.
فرو بسته است وحشت در به روي هر تپش ، هر بانگ
چنان كه من به روي خويش
در اين خلوت كه نقش دلپذيرش نيست
و ديوارش فرو مي خواندم در گوش:
ميان اين همه انگار