هوایِ داغِ بندر کُش
دوباره رقص پارو ها...
به لنگر می کِشم دندان !
کنار لَنج و جاشو ها
کنار دست این شاعر
به قصد دلبری بنشین
هوایِ داغِ بندر کُش
دوباره رقص پارو ها...
به لنگر می کِشم دندان !
کنار لَنج و جاشو ها
کنار دست این شاعر
به قصد دلبری بنشین
همینکه روی پیشانی ات چین افتاد
شکافی در میان کفر و دین افتاد
تمام کهکشان پیچید یکباره
خدا از آسمان روی زمین افتاد
تو از متن کدامین سوره می آیی ؟
که قرآن در رکابت این چنین افتاد
نمی ترسم اگر حتی خدا باشی
خدا با خلق تو از روی زین افتاد
به شک یک جرعه از نام تو را دادم
که شک در هم شد و دست یقین افتاد
تو را در این غزل با کفر نوشیدم
حسابم با کرام الکاتبین افتاد