سپیده دم که صبا بوی لطف جان گیرد
چمن ز لطف هوا نکته برجنان گیرد
هوا ز نکهت گل در چمن تتق بندد
افق ز عکس شفق رنگ گلستان گیرد
نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح
که پیر صومعه راه در مغان گیرد
همینکه روی پیشانی ات چین افتاد
شکافی در میان کفر و دین افتاد
تمام کهکشان پیچید یکباره
خدا از آسمان روی زمین افتاد
تو از متن کدامین سوره می آیی ؟
که قرآن در رکابت این چنین افتاد
نمی ترسم اگر حتی خدا باشی
خدا با خلق تو از روی زین افتاد
به شک یک جرعه از نام تو را دادم
که شک در هم شد و دست یقین افتاد
تو را در این غزل با کفر نوشیدم
حسابم با کرام الکاتبین افتاد